کد خبر: ۱۰۶۵۵
۰۷ آبان ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰

میل‌لنگ زندگی‌ام، همیشه چرخیده

علیرضا بازگشا، کاسب خوش انصاف محله پنجتن آل‌عبا معتقد است که روزیِ حلال روزی‌ای است که از دسترنج خود دربیاوری.

برای هر حرفه یا شغلی ملزوماتی وجود دارد که خاص آن حرفه است و باید رعایت شود؛ اما رعایت بعضی اصول برای هر حرفه و اصلا در درجه اول برای هر انسان، ضروری به نظر می‌رسد. «انصاف» ازآن‌قبیل فضیلت‌های اخلاقی است که وقتی در رگ‌های یک جامعه جریان داشته باشد، باعث رونق هرچه‌بیشتر همنوع‌دوستی خواهد شد.

 در‌همین‌راستا به سراغ یکی از مکانیک‌های کامیون منطقه پنجتن رفتیم که آراسته به فضیلت «انصاف» است تا ببینیم چطور این گوهر را در بازار کساد و شرایط اقتصادی نامناسب حفظ کرده و همچنان به نان حلال پایبند است. آنچه در ادامه می‌خوانید، علاوه‌بر درس برای جوان‌ترها، می‌تواند برای بازاری‌ها جالب باشد؛ پس همراه ما باشید.

 

روزی حلال حاصل دست رنج است

وقتی فهمیدم باید به گاراژی واقع‌در پنجتن ۶۷ بروم تا با یک مکانیک، آن‌هم مکانیک کامیون هم‌صحبت شوم، تصور می‌کردم که حداقل تعداد پنج‌شش کامیون را در یک گاراژ پرسر‌وصدا خواهم دید و حتما وضع یک مکانیک کامیون نسبت به بقیه مکانیک‌ها باید بهتر باشد؛ اما وقتی وارد گاراژ شدم، فقط با یک کامیون مواجه شدم که در گوشه‌ای از محوطه گاراژ پارک شده بود. از نفری که سمت راست من ایستاده بود، سراغ آقای بازگشا را می‌گیرم که می‌گوید خودم هستم. پس با وی به داخل مغازه رفته و به‌عنوان اولین سوال، می‌خواهم که خود را به‌طورمختصر برایمان معرفی کند.

علیرضا بازگشا، این کاسب با انصاف منطقه پنجتن گفت: در سال ۱۳۳۵ در روستای هادی‌آباد مشهد در یک خانواده زحمت‌کش به دنیا آمدم. حدود شش کلاس بیشتر درس نخواندم و از وقتی خودم را شناختم، اداره دو موتورآب را به‌مدت شش سال در روستای کریم‌آباد به‌عهده داشتم؛ یعنی تا سن هفده‌سالگی. بعد به مشهد آمده و در حرفه تعمیر موتور‌های آب و کامیون که به هم مرتبط هستند، به شاگردی پرداختم؛ اما موقع رفتن به سربازی بود، بنابراین از سال ۵۴ تا ۵۶ به خدمت رفتم که جنگ شروع شد و یک سال هم به جبهه رفتم. بعد از بازگشت با یکی از دوستان مغازه‌ای باز کردم و پس از سه سال کار مشترک از او جدا شده و مستقلا مغازه را اداره کردم و الان که با شما حرف می‌زنم، حدود ۲۵ سال است که برای خودم کار می‌کنم.

این کاسب محله پنجتن درهمین‌راستا افزود: امسال شصت‌ساله شدم و با حق بیمه‌ای که پرداخت کردم، بازنشسته شدم. این در‌حالی است که به‌دلیل کار‌های سنگینی که در گذشته انجام دادم، دست‌وپا‌ها و کمرم درد می‌کند و نمی‌توانم کار کنم؛ اما برای اینکه در خانه ننشینم و بیایم بیرون تا دلم باز شود، درِ مغازه را باز می‌کنم تا اگر کسی کاری داشت، برایش انجام دهم.

آقای بازگشا به‌این‌ترتیب تعریف خودش را از روزی حلال دارد که: روزیِ حلال روزی‌ای است که از دسترنج خود دربیاوری. به‌عنوان‌مثال، بعضی از تراشکار‌ها و نوفروش‌ها هستند که می‌گویند تو مشتریانت را برای ما بفرست، ما در عوض به تو درصدی از سود خود را می‌دهیم و من در جواب به آنها می‌گویم: هر چقدر می‌خواهید به من پورسانت بدهید، برای مشتری‌ام کم کنید.

«انصاف» وقتی در رگ‌های یک جامعه جریان داشته باشد، باعث رونق هرچه‌بیشتر همنوع‌دوستی خواهد شد

 

توجه به حق الناس

این کاسب باتجربه ادامه می‌دهد: مواردی بوده که موتور ماشینی را باز کردم که مثلا دوهزار پیچ دارد؛ در‌همین‌حین یکی از همکارانم آمده گفته یکی از مهره‌ها را بردارم؟ می‌گویم نه، حق نداری این کار را بکنی، برو از داخل مغازه بردار و کار خودت را راه بینداز؛ چون برای یک پیچ هم که از ماشین مشتری کم بشود، باید روز قیامت جواب پس بدهیم، چون خود خدا گفته است: «وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»؛ یعنی هر کسی هم‌وزن ذره‌ای بدی کند، نتیجه آن را خواهد دید.

 

شخص مهم‌تری به‌نام خدا بالای سرم ایستاده

وی که خیلی روزی حلال زیر زبانش مزه کرده است، می‌افزاید: بعضی مواقع دیده‌ام وقتی تعمیرکار موتور ماشین را که باز می‌کند، صاحب ماشین بالاسرش می‌ایستد، ولی من دیدگاه خودم را دارم، چه صاحب‌ماشین باشد و چه نباشد، شخص مهم‌تری به‌نام خدا بالاسرم ایستاده و نظاره‌گر من است؛ همان‌طور که در قرآن می‌فرماید «أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ‌ا... یَرَى».

 

شغل ما شغل سختی است

در بین صحبت‌های آقای بازگشا هر‌چه دوروبر مغازه را نگاه می‌کنم، شاگردش را نمی‌بینم. علت را که جویا می‌شوم، می‌گوید: شاگرد‌ها که می‌آیند، یکی‌دوهفته بیشتر تاب نمی‌آورند. آخر، شغل ما شغل سختی است؛ چون هم باید فکرت کار کند، هم انرژی زیادی مصرف کنی و هم دست‌وپایت کار کند درعین‌حالی که مسئولیت خیلی سنگینی را بر دوش خود احساس می‌کنی؛ چرا‌که وقتی مشتری دوتاسه‌میلیون برای تعمیر ماشینش خرج می‌کند، توقع دارد کارش را درست انجام بدهیم.

 

اصطلاحا میل‌لنگ زندگی‌ام همیشه چرخیده

در ادامه، این کاسب باانصاف منطقه پنجتن، از کسادی بازارش گلایه کرد و گفت: در سال جاری از ابتدای سال تاکنون پنج کامیون هم برای تعمیر به سراغ من نیامده‌اند؛ این درحالی است که من اجاره مغازه هم می‌دهم و این‌موضوع، شرایط را برای من کمی سخت کرده است. درست است که بعضی مواقع عرصه به من تنگ شده؛ ولی خدا نگذاشته تا زندگی‌ام لنگ بماند و اصطلاحا میل‌لنگ زندگی‌ام همیشه چرخیده.

آقای بازگشا درهمین‌رابطه افزود: ازیک‌طرف، چون ماشین‌های جدید دارای سیستم جدید و نیازمند تخصص لازم برای تعمیر هستند و ازطرف‌دیگر، چون ساخت‌وساز‌ها کم شده و درنتیجه ماشین‌های سنگین دچار استهلاک کمتری می‌شوند، این عوامل باعث کم‌بودن مشتری در کسب ما شده است.

درست است که بعضی مواقع عرصه به من تنگ شده؛ ولی خدا نگذاشته تا زندگی‌ام لنگ بماند

 

باید به حق خود قانع باشیم

اول گزارش گفتیم کاسب باانصاف، نظر این کاسب با تجربه را درمورد اینکه باانصاف است یا نه، جویا می‌شوم که بیان می‌کند: اینکه من باانصاف هستم یا نه را باید خدا قضاوت کند؛ ولی باید بگویم انصاف به این معنی نیست که از حق زن‌و‌بچه‌ات بزنی، بلکه باید به حق خود قانع باشیم و در نظر داشته باشیم که بین ما و مشتری، خدایی نیز شاهد است.

آقای بازگشا ضمن توصیه به جوانان مبنی‌بر اینکه از کار تعمیرکاری کامیون نترسند، چراکه درست است این کار اول با سختی‌هایی همراه است، اما اگر ادامه بدهند، موافق خواهند شد و به‌عنوان‌مثال خود من از همین کار زندگی‌ام را اداره کردم و چند فرزندم را به دانشگاه فرستادم.

یکی از خاطرات خوب این کاسب باانصاف به زمان حضور در جبهه برمی‌گردد؛ به‌این‌صورت که وی گفت: در جنگ پنج‌شش کامیون می‌خواستند منتقل بشوند، این درحالی بود که همه کامیون‌ها منتظر یک کامیون بودند که هوا گرفته بود، من رفتم و آن کامیون را تعمیر کردم و باعث حرکت هرشش کامیون شدم که خیلی خوش‌حال شدم.

 

خدا ناظر است

آقای بازگشا در پایان اظهار کرد: امیدوارم همه دنبال مال حلال باشند؛ چراکه هم در دنیا و هم در آخرت راحت‌اند و بدانند نان حرام دردی را دوا نمی‌کند؛ شاید اول خوب باشد، ولی وجدان آدم ناراحت است؛ چون خدا ناظر است.

 

*این گزارش یکشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ در شماره ۲۱۸ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44